دوپامين عامل اصلي شهوت ، عشق و تمام احساسات ما انسانها




هورمون دوپامين
دوپامین یعنی زندگی

دوپامین در هسته تمایلات جنسی و نیازهای حیاتی ماست و دوپامین است که انگیزه لازم را برای انجام هر کاری در ما ایجاد می‌کند.
این مکانیزم در مرکز پاداش مغز بدوی، میلیون‌ها سال است که آنجا قرار گرفته و تغییر نکرده است. موش‌ها، انسان‌ها—درواقع همه پستانداران—در این مورد بسیار شبیه به هم هستند.
در پس  بسیاری از تمایلات ما همچون خوردن و روابط‌ جنسی و شهوت ، دوپامین قرار دارد. به همین ترتیب، همه موادمخدر دوپامین را تحریک می‌کنند تا مرکز لذت/پاداش را تحریک کند. قمار، خرید، پرخوری و سایر فعالیت‌هایی که به ظاهر بی‌ارتباط به هم می‌رسند هم همینطور. خرید می‌روید: دوپامین. سیگار می‌کشید: دوپامین. بازی‌های کامپیوتری: دوپامین. هروئین: دوپامین. ارگاسم: دوپامین. اینها تقریباً متفاوت در مغر عمل می‌کنند اما همه آنها دوپامین شما را بالا می‌برند.

شما با خوردن غذاهای پرکالری و پرچربی به نسبت سبزیجات کم‌کالری، افزایش دوپامین بیشتری خواهید داشت. ممکن است فکر کنید که عاشق بستنی هستید اما درواقع عاشق دوپامینی هستید که خوردن بستنی آن را بالا می‌برد. از نظر ژنتیکی شما طوری برنامه‌ریزی شده‌اید که غذاهای پرکالری را به غذاهای دیگر ترجیح دهید. به همین ترتیب، دوپامین رابطه‌ جنسی را نسبت به خیلی از فعالیت‌های دیگر برایتان ارجح‌تر می‌کند. بیولوژی شما را طوری طراحی کرده است که برای ساختن بچه‌های بیشتر، عمل بارورکننده داشته باشید که نیروی محرک آن دوپامین است و به همین ترتیب انسانهای نخستین را وادار می‌کرد برای ایجاد تنوع ژنتیکی بیشتر در بچه‌هایشان سراغ شرکای جنسی جدید بروند.

مغز بدوی شما این اهداف را با تغییر و دستکاری شیمی مغزتان و درنتیجه تمایلات و افکارتان به انجام می‌رساند. بالا بودن میزان دوپامین، تمایلات جنسی  و شهوت را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود بی‌قید و بی‌بندوبارتر رفتار کنید. هیجان یک رابطه تازه و کشش به پورنوگرافی نمونه‌هایی از بالا بودن سطح دوپامین هستند. متاسفانه، بالا بودن مداوم دوپامین موجب رفتارهای متغیر و دمدمی‌مزاجانه شده که برای بقا مفید نیستند. ازاینرو، اکثر پستانداران در زمان جفت‌گیری، دوره‌های تحریک شوندگی مشخص دارند. در سایر زمان‌ها درمورد رابطه‌جنسی دارای رویکری خنثی می باشند.


هورمون دوپامين



اما انسان‌ها دوره "اوج" تمایل جنسی که بعد از آن دوره‌ای طولانی از بی‌تفاوتی جنسی ایجاد شود را ندارند. برخلاف سایر پستانداران، ما می‌توانیم به طور دائم در سطحی بالا، تمایلات جنسی که با دوپامین تحریک می‌شوند، داشته باشیم. اما در عین حال میتوانیم این احساسات را بطور خودکار تنظیم و کنترل کنیم. بعد از مدتی طولانی تمایلات شدید، دکمه‌ای برای خاموش شدن داریم.

این دو اتفاق همزمان روی می‌دهند. دوپامین کاهش یافته و پرولاکتین افزایش می‌یابد. این مکانیزم توجه شما را به جایی دیگر معطوف می‌کند: با شکار و مهمانی، مراقبت از بچه‌ها، ساختن سرپناه و از این قبیل. بدون این خاموش شدن طبیعی و محافظت‌کننده، رابطه‌جنسی را به قیمت از دست دادن سایر فعالیت‌ها دنبال می‌کردید. وقتی موش‌های آزمایشگاهی را طوری قرار دادند که بتوانند اهرمی را در قفسشان برای تحریک سلول‌های عصبی که دوپامین روی آنها عمل می‌کند، فشار دهند، مشخص شد که آنها تازمانیکه بیفتند به فشردن این اهرم ادامه می‌دادند—حتی برای خوردن یا کشف همسران جدید متوقف نمی‌شدند. دوپامین شدیداً اعتیادزا است؛ بالا رفتن پرولاکتین ترمز آن است.

هورمون دوپامين


همانطور که در جدول بالا مشاهده می‌کنید، سطح متوازن از دوپامین برای داشتن سلامت روانی الزامی است. وقتی سطح دوپامین افت می‌کند، احساس خواهید کرد مشکل وحشتناکی وجود دارد. زیاد بودن دوپامین هم منجر به رفتارهای بی‌بندوبارانه و بیقیدانه می شود که این نیز می‌تواند مشکل‌ساز باشد. این احساسات ناراحت‌کننده به همسرتان هم منتقل خواهد شد. و ناگهان او دیگر برایتان آنقدرها جذاب نخواهد بود. این چرخه در رابطه صمیمانه‌تان بسیار ناراحت‌کننده خواهد بود. در طول بخشی از رابطه که سطح دوپامین پایین است، ممکن است احساس تنهایی‌کنید یا احساس کنید دیگران چیزی از شما می‌خواهند که قادر به تحمل آن نیستید. یا ناامیدانه به دنبال راه‌هایی خواهید بود که سطح دوپامین شما را دوباره بالا ببرد (مثل نوشیدنی‌های الکلی، شیرینی‌جات، شرکای جنسی جدید، پورنوگرافی و از این قبیل).

می‌توانید ببینید که چطور چرخه بالا و پایین‌ها یا جذابیت‌ها و تنفرها رابطه شما را بیشتر شبیه به یک ترن‌هوایی می‌کند تا یک داستان عاشقانه. مثل شروع و متوقف شدن در یک ترافیک سنگین می‌ماند. ابتدا جذابیت شدید و بعد رفتارهایی که موجب جدا شدن آنها از هم می‌شود (پرولاکتین هم می‌تواند جدایی را تقویت کند).

نکته اینجاست که رابطه‌جنسی سنتی می‌تواند در شیمی اعصاب شما ایجاد خطر کند. اکثرمواقع سطح دوپامین شما یا بسیار بالا یا بسیار پایین خواهد بود.



هورمون دوپامين


به همین دلیل است که خردمندان از قدیم نزدیکی بدون ارگاسم سنتی را توصیه می‌کردند. با اجتناب از افزایش بیش‌ازاندازه که سلول‌های عصبی را در مغز بدوی شدیداً تحریک می‌کند، از کاهش‌های شدید که با ریکاوری همراه است نیز اجتناب خواهید کرد. با این روش سطح دوپامین را در حدی ایدآل نگه می‌دارید که باعث حس سلامت و ایجاد تعادل در رابطه‌تان می‌شود.


هورمون دوپامين

دوپامین تنها مقصر رفتارها و تغییر روحیاتی که زوج‌ها را از هم جدا می‌کند نیست. پرولاکتین، ماده‌شیمیایی عصبی که بعد از ارگاسم در بدن بالا می‌رود نیز با بسیاری از علائمی که زوج‌ها در روابط خود از آن شکایت دارند همراه است.

تاثیرات پرولاکتین ممکن است طول بکشند. مثلاً، کوکائین یکباره سطح دوپامین را در مغز بالا می‌برد و  پرولاکتین در دوره ترک افزایش می‌یابد. درواقع، معتادانی که به سراغ ترک می‌روند نیاز دارند تا دو هفته سطح پرولاکتین مغز آنها به حد نرمال پایین بیاید. موش‌های آزمایشگاهی مونث بعد از زوج‌گیری تا دو هفته با افزایش پرولاکتین روبه‌رو بودند—حتی بااینکه باردار نشدند. آخر اینکه پرولاکتین با استرس و فشار احساس ناامیدی همراه است. وقتی زوج‌ها بخاطر پستی و بلندی‌های رابطه خود ناامید و پریشان می‌شوند، سطح بالای پرولاکتین در آنها می‌تواند پریشانیشان را بیشتر کند. فراموش می‌کنندکه متعادل بودن چه حسی دارد و کم‌کم حس سلامت طبیعیشان را از دست می‌دهند.

هم پایین بودن دوپامین و بالا بودن پرولاکتین باعث تیره و تار به نظر رسیدن دنیا می‌شود و میل شما برای پیدا کردن رابطه‌جنسی بهتر و شرکای جنسی جدیدتر که سطح دوپامین را در شما افزایش دهند بیشتر خواهد شد (و شما را وارد چرخه دیگری از پستی و بلندی‌ها خواهد کرد). همه اینها در کنار هم می‌تواند مسبب دور شدن زوج‌ها بعد از یک سال از هم باشد.




هورمون دوپامين
.
اصطکاکات عاطفی ناشی از این تغییرات شیمی مغز سه علت می‌تواند داشته باشد:

(1) خارج شدن زوج‌ها از تعادل. سطح دوپامین در یکی افزایش یافته درحالیکه در دیگری هنوز سطح پرولاکتین بالا است. ممکن است شما ناامیدانه به دنبال نزدیکی باشید درحالیکه همسرتان هیچ علاقه‌ای به آن نشان ندهد.

(2) زوج‌ها وضعیت فکریشان را به هم منعکس می‌کنند. وقتی احساس خستگی یا گرسنگی می‌کنید، طبیعی است که کسی که به شما نزدیکتر است را مقصر بدانید. به نظر می‌رسد اگر آن فرد دست از فعالیت‌های دیگر خود برمی‌داشت و کمی بیشتر به مسائل جنسیتان می‌پرداخت، احساس بهتری داشتید.

(3) مغز زوج‌ها با گذشت زمان از عشق دورتر شده و حالت تدافعی می‌گیرد. بخشی از مغز بدوی شما که برای واکنش دادن به مار و درندگان طراحی شده است، حالا توسط همسرتان فعال می‌شود. مطمئناً همسرتان شما را به نیش زدن تهدید نکرده است اما رابطه‌جنسی با او حس بدی در ناخودآگاهتان به شما می‌دهد. تصور می‌کنید که مقصر همسرتان است.

عملاً هیچکس این منبع پنهان و بیولوژیکی پریشانی را تشخیص نمی‌دهد. درعوض، بخشی از مغز شما که تحلیل می‌کند به دنبال بهانه‌های دیگری خواهد بود. مثلاً می‌دانید که حس خوبی ندارید. همسرتان عجیب رفتار می‌کند. ناراحت هستید و ماه‌عسلتان هم تمام شده است. ممکن است برای تغییر روحیه افکارتان را بنویسید یا به قرص‌های ضدافسردگی روی بیاورید. یا شاید هم فکر کنید که همسرتان در این احساس خستگی و دلزدگی شما مقصر است. بااینحال وقتی تلاش می‌کنید همدیگر را درست کنید، فقط سعی در برطرف کردن علائم دارید و مشکل اصلی و عمیق‌تر را نادیده می‌گیرید—این تغییرات مربوط به شیمی اعصاب.

برای درمان مشکل اصلی، فقط کافی است روش و سبک نزدیکی و رابطه جنسی خود را تغییر دهید.

ایرانی ها ی نارکومانیاnarcomania از بیماری نارکومانیک narcomaniac رنج می برند

opium.site: تمام بدبختی های انسان از دوپامین است ؟ Dopamine

هیچ نظری موجود نیست: